۱۳۹۷ اسفند ۱, چهارشنبه

زبان مادری، حقی نادیده انگاشته شده



منتشر شده در کیهان لندن
ایران، کشوری است که یکی از شاخصه های بارز آن گوناگونی اقوام است و اتفاقاً همین گوناگونی است که ایران کهنسال ما را زیبا کرده است؛ به دیگر بیان، اگر این اقوام را از ایران بگیرند، لاجرم هیچ چیز برای ایران باقی نخواهد ماند چه اینکه قهرمانان ملی ما، از سرتاسر این کشور بوده اند، از بابک خرمدین و ستار خان و باقر خان و رستم فرخزاد و آرش کمانگیر و ابومسلم خراسانی و یعقوب لیث همه یک سودا داشتند و آن یک کلمه است: ایران. این اقوام گویش و یا زبان خاص خود را دارند، اما رژیم جمهوری اسلامی در راستای سیاست های ایران ستیز خود، همواره حقوق این اقوام را نادیده گرفته است، چه اینکه سران این رژیم همگی غیر ایرانی هستند و اعتقادی به «ملت» که به جمعیتی انسانی با مشترکات تاریخی و فرهنگی محصور در مرز جغرافیایی تعریف شده است، ندارند و سودای جهان وطنی و «امت» یعنی گروه انسانی با اعتقاد مشترک را در سر می پرورانند. موید این موضوع، پروژه های ساخت و ساز جمهوری اسلامی در یمن و لبنان و فلسطین است، در حالیکه هم میهنان ما در سرپل ذهاب هنوز دارای مسکن مناسب نشده اند، یا در نمونه ای دیرپاتر، شهر بم هنوز آثار زلزله را در خود دارد.

به هر تقدیر روز بیست و یکم فوریه هر سال روز زبان مادری نام گذارده شده است و جامعه جهانی سعی در رفع محدودیتها برای یادگیری زبان مادری دارند، چراکه زبان، راه ارتباطی فرد با گروهی است که بدان تعلق دارد و با دانستن یک زبان آسان تر می توان فرهنگ گروهی خاص را درک نمود. به همین سبب است که در کشوری مانند سوئد، کلاس های زبان مادری برای کودکان مهاجر در مدارس برگذار می گردد تا ایشان با ریشه و اصل خود آشنا گردند. در اسناد بین المللی، ماده ۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی مقرر می دارد: «در کشورهائی که پیروان  نژادی، مذهبی و یا زبانی وجود دارد، افرادی که متعلق به این پیروها  هستند را نباید از حق تشکیل اجتماعات با اعضای گروه خود و (نیز) بهره مندی از فرهنگ و اظهار و انجام فرایض مذهبی و یا کاربرد زبان خودشان، محروم نمود»؛ در نمونه ای دیگر، ماده ۳۰ کنوانسیون حقوق کودک در این خصوص بیان می دارد: «در کشورهایی که پیروان  بومی، مذهبی یا زبانی یا افرادی با منشاء بومی وجود دارند ، کودک متعلق به این گونه پیروان یا کودکی که بومی است نباید از حق برخورداری از فرهنگ خود، برخورداری از مذهب خود و اعمال آن یا استفاده از زبان خود به همراه سایر اعضای گروهش محروم شود». همچنین است مواد مختلف از جمله بندهای ۳ و ۴ ماده ۴ اعلامیه حقوق افراد متعلق به پیروان  قومی، ملی، مذهبی و زبانی که مقرر می دارند: «3- ملل متبوع در صورت امکان بایداقدامات لازم را در اینکه افراد متعلق به پیروها فرصتهای مناسبی برای یادگیری زبان مادری ویا دریافت قوانین و مقررات به زبان مادری خود داشته باشند ایجاد نماید. 4- ملل متبوع در صورت امکان تمهیدات لازم را در زمینه تحصیل زبان مادری و تشویق در کسب معلومات تاریخی سنتها زبان و فرهنگی که در درون مرزهای آن پیروان وجود دارد اعمال خواهند نمود». در نمونه ای دیگر منشور زبان مادری مصوب سازمان یونسکو در سه بند است که وفق آن: «1. همه شاگردان مدارس باید تحصیلات رسمی خود را در کنار زبان مادری خود آغاز کنند. 2. همه دولتها موظف هستند که برای تقویت و آموزش زبان مادری کلیهء منابع، مواد و وسایل لازم را تولید و توزیع نمایند. 3. برای تدریس زبان مادری باید معلم به اندازه کافی تربیت و آماده شود زیرا تدریس زبان مادری وسیله ای برای برابری اجتماعی شمرده می شود» و البته اعلامیه جهانی حقوق زبانی که در 52 ماده مبسوط در این خصوص سخن گفته شده است و حقوق به تعبیر اعلامیه افراد با «اقلیت زبانی» و تکالیف دولت ها را مشخص نموده است.
در قوانین داخلی، اصل پانزدهم قانون اساسی مقرر می داردکه: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است» ناگفته پیداست در کشوری مانند ایران، باید یک زبان واحد برای ارتباط میان افراد ملت وجود داشته باشد و با عنایت به اینکه عملاً در مناطق مختلف صرفاً با زبان یا گویش آن محل سخن گفته می شود، یادگیری این زبان دیوانی یا اداری ضروری است، چه اینکه فرض کنیم یک پشتو زبان بخواهد با یک آذری زبان قراردادی منعقد کند ولی هیچ کدام زبان مشترکی نداشته باشند، چگونه باید چنین قراردادی را منعقد کرد؟ در مناسبات بین المللی نیز چنین است و از این روست که اکثراً فارغ از زبان متعاقدین، قراردادها به زبان انگلیسی تنظیم می شود، یا اگر قرارداد در نسخه هایی با زبان مادری طرفین تنظیم می گردد، نسخه انگلیسی نیز تنظیم می شود و در صورت هرگونه اختلاف متن قرارداد انگلیسی را لازم الاتباع می دانند. اما، یادگیری درست و ریشه ای زبان مادری نیز حائز اهمیت است، چراکه آن زبان، میراثی است که از پیشینیان فرد برای او به یادگار مانده است و نباید این میراث به دست فراموشی سپرده شود، ولیکن شاهد هستیم که جمهوری اسلامی، در راستای اقدامات ایران ستیزی خود، حتی متون کتب تاریخ را دستکاری می کند، حتی تاریخ ادبیات و ادبیات فارسی را نیز با تحریف و دروغ به دانش آموزان ایرانی ارائه می دهد، و برخلاف نص قانون اساسی، از تدریس زبان مادری جلوگیری می کند. ایشان حتی فراموش کرده اند که وفق قانون اساسی که خود نوشته اند، همه افراد ملت برابر هستند فارغ از هرگونه وجه ممیزه ای و در قانون اساسی تاکید شده است که زبان مادری اقوام باید در مدارس تدریس شود. نکته جالب تر اینکه، در یک اصل، دستورات آموزش زبان مادری و زبان رسمی را می دهند اما در اصل شانزدهم به اهمیت زبان عربی تاکید می کنند و آموزش آن را اجباری می خوانند، نکته دیگر اینکه مدام از تدریس زبان انگلیسی که به درستی هم تدریس نمی شود انتقاد می کنند و معتقد بر حذف آن از نظام آمومزشی کشور هستند چراکه «غربی» است!
بنا بر تمام آنچه در بالا آمد، یادگیری زبان مادری، حقی است به رسمیت شناخته شده برای تمام اقوام ایرانی، چه از منظر بین المللی و چه از منظر ملی ولیکن رژیم حاکم، با جلوگیری از انجام آن، سعی در منحرف کردن ذهن افراد از مسایل مهم تر جامعه می کند و بسا که روحیه تجزیه طلبی را میان عده ای قلیل تقویت می کند تا ملی گرایان و تجزیه طلبان را به جان هم بیاندازد و در این میان با خیال آسوده به حکومت خود و چپاول ثروتی که متعلق به هر دو طرف درگیر است، به لحاظ اینکه هر دو ایرانی هستند، ادامه می دهد.
پاینده ایران و پاینده اقوام ایرانی

وکیل هوشمند رحیمی 1/12/1397


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر