در مذهب شیعه، که مذهبی است ابداعی از سوی صفویان برای مخالفت با عثمانیان،
نهادی وجود دارد که در هیچ مذهب اسلامی دیگر یافت نمی گردد: مُتعه. متعه یا ازدواج
موقت که مردم از آن به «صیغه» یاد می کنند، نسبت به نهاد مشابهش، یعنی ازدواج
دایم، چند تفاوت دارد که یکی از مهمترین آنها مقید به مدت بودن است، یعنی باید ذکر
گردد که مدت این عقد چقدر است وگرنه مدت آن 99 ساله فرض می شود. همه فیلم سخنان
خامنه ای را در جلسه ای که برای تعیین جانشین خمینی برپا هست را دیده ایم. او می گوید:
«اولاً باید خون گریست بر جامعه اسلامی که احتمال بنده برای آن مطرح شود» و سپس
قرار می شود برای یک سال ایشان تصدی پست رهبری را داشته باشد. نباید از خاطر دور
داشت که وی در آن زمان رییس جمهور جمهوری اسلامی نیز بود. باری در تمام مدت 30 سال
تصدی ایشان هر روز جامعه ایرانی خون گریسته است و البته نباید خدمات شخصی را که
مسبب پیشرفت خامنه ای بود فراموش کرد، شخصی که روزی مردم از ترس انتخاب نشدن او به
احمدی نژاد رای دادند و او را اکبر شاه خواندند و امروز او را آقای آیت الله می
خوانند: اکبر هاشمی رفسنجانی.
چگونه رفسنجانی سبب ساز این انتصاب شد؟ پاسخ ساده است، او با ذکر خاطره ای از
خمینی و توسل به حیله های آخوندی اذهان را به سویی برد که می خواست، گام بعدی
تغییر قانون اساسی بود، بدین شرح:
در اصل پنجم قانون اساسی آمده بود: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجلالله تعالی فرجه)، در جمهوری
اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان،
شجاع، مدیر و مدبر است، که اکثریت مردم او را به رهبری شناخته و پذیرفته باشند و
در صورتی که هیچ فقیهی دارای چنین اکثریتی نباشد رهبر یا شورای رهبری مرکب از
فقهای واجد شرایط بالا طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد.» و در اصل یکصد و
هفتم آمده بود: «هر گاه یکی از فقهای واجد شرایط مذکور در اصل پنجم این قانون از
طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شده باشد، همانگونه که
در مورد مرجع عالیقدر تقلید و رهبر انقلاب آیتاللهالعظمی امام خمینی چنین شده
است، این رهبر، ولایت امر و همه مسئولیتهای ناشی از آن را بر عهده دارد، در غیر
این صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه کسانی که صلاحیت مرجعیت و رهبری دارند
بررسی و مشورت میکنند، هر گاه یکی مرجع را دارای برجستگی خاص برای رهبری بیابند
او را به عنوان رهبر به مردم معرفی مینمایند، وگرنه سه یا پنج مرجع واجد شرایط
رهبری را به عنوان اعضای شورای رهبری تعیین و به مردم معرفی میکنند.» اما به
ناگاه این دو اصل که شورای رهبری را پیش بینی کرده بود، تغییر شکل داده و بدین
صورت آمدند: اصل پنجم: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در
جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به
زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهدهدار آن میگردد.» و اصل
یکصد و هفتم: «پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانی اسلام و
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت آیتاللهالعظمی امام خمینی «قدس سرهالشریف»
که از طرف اکثریت قاطع مردم به مرجعیت و رهبری شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر
به عهده خبرگان منتخب مردم است. خبرگان رهبری درباره همه فقهاء واجد شرایط مذکور
در اصول پنجم و یکصد و نهم بررسی و مشورت میکنند هر گاه یکی از آنان را اعلم به
احکام و موضوعات فقهی یا مسائل سیاسی و اجتماعی یا دارای مقبولیت عامه یا واجد
برجستگی خاص در یکی از صفات مذکور در اصل یکصد و نهم تشخیص دهند او را به رهبری انتخاب
میکنند و در غیر این صورت یکی از آنان را به عنوان رهبر انتخاب و معرفی مینمایند.
رهبر منتخب خبرگان، ولایت امر و همه مسوولیتهای ناشی از آن را بر عهده خواهد داشت.
رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است.»
به زبان ساده می
توان گفت که با یک لابی ساده نخست پست را به صورت موقت تصاحب کرد که چنین قیدی
ابداً در قانون اساسی نبود و نیست و سپس با تغییر قانون اساسی، و حذف نخست وزیری،
جایگاه خود را چنان محکم نمود که هیچ کس تردیدی در مورد او به خود راه ندهد. در
حقیقت ایشان به مثابه همسری موقت که می آید برای مدت محدود و سپس رفته رفته کل
زندگی را تصاحب می کند ظاهر شد و باید گفت رهبری موقت ایشان، صیغه 99 ساله برای
ملت ایران شد!
ادامه دارد
وکیل هوشمند رحیمی
– 17 مهرماه 1397
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر