ایران برای تمام ایرانیان است و بس
در اين روزها شاهد توهين و تحقيرهاى فراوان از سوى هم ميهنان نسبت به خارج نشينان بودم و هستم. خارج نشينان سه دسته هستند: عده اى كه از وابستگان نظام هستند و براى مقاصد خاصى در خارج از ايران هستند؛ عده اى كه با نظام ايران مشكل دارند و چاره اى جز خروج براى مقابله با ديكتاتورى حاكم نداشتند؛ و در نهايت عده اى كه صرفاً براى اين از كشور خارج شدند كه بتوانند براى خودشان باشند و به هيچ كس و هيچ چيز كارى ندارند. گروه سوم كلاً از دايره صحبت ما خارج هستند.
گروه اول خود به دو دسته عمده تقسيم مى شوند: اول) وابستگان و طرفداران كه مسئوليت هاى ديپلماتيك دارند يا آقازادگانى كه براى تحصيل و يا بعضاً درمان به خارج آمده اند. اين گروه نيز تكليفشان مشخص است و دايره سخن خارج هستند. دوم) كسانيكه به ظاهر از ايران فرار كرده اند و آمده اند تا در اين سوى مرزها فعاليت كنند. اين افراد كم نيستند، مهاجرانى ها و نورى زاده ها و سازگاراها از اين دست هستند. همچنين است كسانيكه فجايعى مانند ميكونوس و قتل هاى خارج را به عهده دارند. اينها ماموريت مشخصى دارند: خنثى سازى تلاش هاى ميهن دوستان و سوق دادن افراد داخل كشور به سمتى كه نظام مى خواهد.
گروه دوم افرادى هستند كه عليرغم عشقشان به مام ميهن، ناگزير به ترك شده اند و ايمان دارند كه «قهرمان، زنده اش خوب است».
در قانون مدنى ايران، ماده ٦ ايرانيان را ولو مقيم كشور ديگرى باشند، تابع قانون ايران مى داند، به ديگر بيان، ماداميكه فرد ترك تابعيت نكند، تبعه ايران است و هيچ شخصى نمى تواند اين وصف را زايل كند.
اما آيا ايرانيان خارج نشين نبايد در خصوص وضعيت كشور خود سخن بگويند؟ آيا اين انصاف است كه ايشان را با الفاظى مانند: «مرفهانى كه بى دغدغه زندگى مى كنند» يا «خارج گودنشينان» يا سخنانى از اين دست رنجاند؟ آيا مى توان منكر نقش ايرانيان خارج از كشور در وقوع انقلاب سال ٥٧ شد؟
روى سخنم با هم ميهنانم در داخل ايران است. شما اگر در بطن ماجرا هستيد، ايرانيان كوچ نشين، به مراتب از شما وضعيت بدترى دارند. نمى توان منكر سختى ها و مشقت هايى كه شما در داخل متحمل مى شويد شد، اما آيا مى دانيد ايرانيان خارج از كشور چه هزينه هايى را به صرف ايرانى بودنشان مى پردازند؟ آيا مى دانيد با يك جمله از دولتمردان ايران، وضعيت ايرانيان اين سوى مرزها چگونه متزلزل مى شود؟ در آخرين نمونه هر شخص دو تابعيتى نيز به صرف ايرانى بودن از ورود به خاك آمريكا منع شدند، بارى نتايج اعمال هرچند ناچيز دولتمردان يا حتى شهروندان ايرانى، دامنگير همه ايرانيان چه در داخل و چه در خارج مى شود.
آيا مى دانيد چقدر دشوار است وقتى مى شونيد پدر يا مادر يا عزيزتان در بيمارستان است و شما نمى توانيد بر بالينش حاضر شويد؟ آيا مى دانيد حسرت در آغوش گرفتن عزيزان يعنى چه؟ آيا مى دانيد زندگى را از زير صفر شروع كردن و تحمل انواع توهين ها تا به جايى رسيدن يعنى چه؟ آيا مى دانيد چقدر دشوار است كه تمام ناملايمات را به دوش كشيدن اما در زمان مكالمه با عزيزان لبخند زدن و وانمود كردن به اينكه همه چيز آرام است و رام؟ آيا مى دانيد حسرت وداع با عزيزان چيست؟
عزيزان من، ما نيز چون شما دغدغه مان كشورمان است، ما وظيفه اى داريم و شما وظيفه اى. وظيفه ما آگاه كردن ذهن جامعه جهانى از ظلم و ستمى است كه بر مردم روا مى شود و وظيفه شما تحمل و مقابله. اينها دو بال هستند براى پرواز به سوى ايرانى آزاد. تا كنون ديده ايد پرنده اى خودش يك بالش را فلج كند؟
تفرقه ميان ايرانيان آرزوى دشمنان ايران است تا به حكومت شان ادامه دهند. ما اما با هشيارى نبايد آب به آسياب ايشان بريزيم. ايرانيان كوچ نشين همانقدر از ايران سهم دارند كه ايرانيان داخل و باور كنيد بارى كه به دوش مى كشند به مراتب از ايرانيان داخل سنگين تر و تلخ تر است.
دلم مى گيرد اينجا، بغض مى پاشد به ايوانت
بزن پلكى، ببين اين آشناى مانده در غربت*
*على مسرور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر