منتشر شده در کیهان لندن به نشانی: https://kayhan.london/fa/?p=167440
دی ماه سال 1396 در خیزش مردمی که اعتصابات و اعتراضات سراسری را با خود به همراه داشت، جمهوری اسلامی مستقیماً یا غیرمستقیم توسط عمال و مزدوران خود که ساکن دیگر کشورها بوده و در نقش اپوزوسیون ظاهر شده اند، در صدد الغای این امر بود که اگر رژیم سرنگون گردد، ایران به سرنوشتی مانند سوریه دچار می شود و خطر تجزیه به صورت جدی ایران را تهدید می کند. در همان زمان بسیاری از فعالان و از جمله نگارنده این سطور تمام توان خود را به کار گرفتیم تا این پیام را به گوش همگان برسانیم که ایران، هرگز سوریه و فلسطین و یمن نخواهد شد و این تنها پروپاگاندای رژیم است تا بین مردم چند دستگی و انشقاق ایجاد کند.
دی ماه سال 1396 در خیزش مردمی که اعتصابات و اعتراضات سراسری را با خود به همراه داشت، جمهوری اسلامی مستقیماً یا غیرمستقیم توسط عمال و مزدوران خود که ساکن دیگر کشورها بوده و در نقش اپوزوسیون ظاهر شده اند، در صدد الغای این امر بود که اگر رژیم سرنگون گردد، ایران به سرنوشتی مانند سوریه دچار می شود و خطر تجزیه به صورت جدی ایران را تهدید می کند. در همان زمان بسیاری از فعالان و از جمله نگارنده این سطور تمام توان خود را به کار گرفتیم تا این پیام را به گوش همگان برسانیم که ایران، هرگز سوریه و فلسطین و یمن نخواهد شد و این تنها پروپاگاندای رژیم است تا بین مردم چند دستگی و انشقاق ایجاد کند.
به هر
روی آن روزگار گذشت و امروز ایران با خطری به مراتب بزرگتر از آنچه رژیم می گفت
دچار شده است و در صورت سکوت ما و بقای رژیم صدماتی جدی به خاک آبا و اجدادی ما
وارد می کند. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که از دیرباز قدرت های بزرگ در
صدد بودند تا ایران را تجزیه و کوچک کنند تا بتواند به راحتی به منابع طبیعی موجود
در آن دسترسی داشته باشند که سرآمد ایشان انگلستان و روسیه بوده اند؛ انگلستان
همواره به دنبال ذخایر نفتی و گازی جنوب ایران و روسیه به دنبال تصاحب دریاچه
کاسپین و دسترسی به خلیج فارس بوده است، جالب آنکه در زمان ملی شدن صنعت نفت، توده
ای ها معتقد بودند فقط چاه های نفتی جنوب کشور باید ملی شوند و آنچه در شمال هست
متعلق به روسیه است (برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به کتاب خواب آشفته نفت نوشته
دکتر محمدعلی موحد). گرچه در برهه هایی از زمان نیز موفق شده اند و برای نمونه در
سال 1261 خورشیدی، با معاهده پاریس که مورد حمایت انگلستان بود، افغانستان برای
همیشه از ایران جدا شد. همچنین بحرین
که از دیرباز بخشی از ایران به شمار میرفت، از سال ۱۱۶۰ از
سلطه ایران خارج شده به تصرف آلخلیفه و از حدود ۱۲۷۰ به اشغال کامل بریتانیا درآمده بود. تا پیش از کودتای ۱۲۹۹، که منجر به عزل احمدشاه قاجار و به قدرت رسیدن
رضا شاه کبیر گردید، ایران ۱۱
بار در صدد بازگرداندن بحرین برآمد که به دلیل مخالفت دولت انگلیس ناکام ماند. از
آن پس نیز تا سال ۱۳۴۶ هرگز از ادعای حق
حاکمیت خود بر بحرین چشم نپوشید. همزمان که بریتانیا اقدامهای متفاوتی برای
افزایش نفوذ خود در جزیره میکرد، ایران با اعتراضهای رسمی و غیررسمی و گاه با
اقدامهای عملی و نامهنگاری پاسخ میگفت. ایران حتی به سازمانهای بینالمللی نیز
شکایت کرده بود که به علت تقارن زمانی آنها با جنگ جهانی دوم به جایی نرسید. به هر روی، بحرین که چند قرن
خارج از حاکمیت ایران به حیات خود ادامه داده بود، با پشتیبانی انگلستان و طی
رفراندومی برای همیشه از ایران جدا شد اما محمدرضاشاه پهلوی توانست در ازاء آن سه
جزیره تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی را تصاحب کند که به لحاظ استراتژیکی از اهمیت
بالایی در خلیج فارس برخوردار هست و امارات متحده عربی همواره در تلاش برای تصاحب
آنها بوده و هست. در سال 1272 قاجار طی قرراردادی، جزایر آشوراده و فیروزه را به
روسیه بخشیدند که بعدها رضا شاه توانست آشوراده را باز پس گیرد و محمدرضا شاه در
ازاء جزیره فیروزه دشت مغان را به خاک
ایران اضافه نمود. اروند رود نیز یکی دیگر از این محل های مناقشه است که گرچه عده
ای در تلاش هستند تا بگویند در زمان محمدرضاشاه پهلوی این رود از ایران جدا شده
است اما حقیقت تاریخی حکایتی دیگر دارد و مناقشه ای دست کم 400 ساله میان عثمانی و
ایران را تصویر می کند، مناقشه ای که نهایتاً با تشکیل کشور جدیدی به نام عراق بعد
از جنگ جهانی دوم، دو مرتبه در سال های 1937 و 1975 مورد توافق قرار می گیرد که بر
اساس آخرین معاهده که موسوم به الجزایر است، خط تالوگ، یعنی عمیق ترین قسمت
رودخانه مرز بین دو کشور تعیین می گردد. به طور کلی پس از جنگ جهانی دوم و با
تاسیس کشور امارات متحده عربی که پیش از آن به ساحل دزدان یا قراصنه معروف بود، در
سال 1971 این ادعا مطرح شد که خلیج پارس به این علت که با شرایط جغرافیایی تغییر
کرده و حال با کشورهای عربی احاطه شده است باید نامش تغییر کند که تا امروز این
مسئله موجود است. مضاف بر همه اینها، عهدنامه های گلستان و ترکمنچای که گل سرسبد
دسته گل های قاجار در بخشش ایران هستند و سخن درباره تجزیه طلبان چون کوچک جنگلی،
شیخ خزعل و پیشه وری و دیگر تجزیه طلبان را به مجالی دیگر وا می گذاریم.
با وقوع شورش 57 و اشغال ایران توسط انیران
و جهان وطنان، با پشتیبانی انگلیس، شوروی، فرانسه و آمریکا این روند متوقف نگردیده
است و فقط شکل آن تغییر کرده است. این بار حاکمانی که مدعی استقلال هستند و با
شعار استقلال و آزادی آمدند، در هر دو مورد فقط نامی از آنها باقی گذارده اند و
همان آزادی های مدنی و اجتماعی و رفاه نسبی که تا پیش از 57 به وجود آمده بود را
نیز از میان برداشتند و اما استقلال، قصه پر غصه ای است که کشور ما همواره طی قرون
با آن دست به گریبان بوده است. جمهوری اسلامی که موجودیت خود را با اعتراضات
سراسری سال 96 در خطر می دید، دست به اقداماتی می زند که به طور شگفت آوری بسیار
شبیه به اقدامات قاجار دارد و از آنجاکه اکثر دولتمردان و سیاست مداران جمهوری
اسلامی ایرانی الاصل نیستند و ملتزم به ایدئولوژی ارض المسلمین و امت به جای
تمامیت ارضی ایران و ملت هستند، بخشش ایران برای ایشان از کوچک ترین اهمیتی برخوردار
است. جالب است که در سال 1392 وقتی محمود احمدی نژاد که سابقه حضورش در اجلاس در
کشورهای حاشیه خلیج فارس و سکوت در برابر نام جعلی نوشته شده بر بالای سرش نداشت
جای خود را به حسن روحانی میداد، جامعه هنوز از وقایع 88 ملتهب بود و ایران در
انزوای کامل سیاسی در عرصه بین المللی قرار داشت، گرچه این انزوا از بدو ورود
خمینی به ایران رخ داد و فقط در چهل سال گذشته شدت و ضعف آن کم و زیاد شده است. به
هر روی این موضوع باید تا حدی تلطیف می شد و وزیر امور خارجه که از جمله وزرایی
است که با پیشنهاد خامنه ای یا هر شخصی که رهبری را بر عهده داشته باشد، به صورت
یک رسم و نه قانون، انتخاب می شود، باید شخصی انتخاب می شد که بتواند تا آن حد
سَیّاس باشد که کمتر کسی تاب تقابل با او را داشته و یا دست کم از هم پایگان خارجی
خود چیزی کم نداشته باشد؛ اینگونه بود که ناگاه جوانی که روزی در آمریکا می خواست
از دیوار بیمارستانی که محمدرضا شاه پهلوی در آن بستری بود بالا برود، و دوران
خدمت سربازیش را در نیویورک و در سازمان ملل به انجام رسانده است، و از جمله خدمات
درخشان او به جمهوری اسلامی مذاکره برای قطعنامه 598 شورای امنیت یا همان «جام
زهر» معروف است، وزارت خارجه جمهوری اسلامی را بر عهده گرفت و با تمام توان از
قدرت مغلطه و سفسطه خود استفاده کرد تا کشورهای پنج به علاوه یک و مآلاً جامعه
جهانی را نسبت به جمهوری اسلامی خوش بین کند و با استفاده از اصول پذیرفته شده
اصطلاحاً کلاهی شرعی بر تمام اعمال خلاف موازین بین المللی رژیم از هر منظری خاصه
هسته ای و حقوق بشری بگذارد که در فقره خسته ای منجر به «برجام» گردید که فرجامش
را می دانیم. اما کار به همینجا ختم نشد و در سال 1396 اعتراضات سراسری باعث شد تا
بیت رهبری و سپاه موقعیت خود را در خطر ببینند و دست به اقداماتی بزنند تا جایگاه
خود را تثبیت کنند و طی قراردادهایی قسمت هایی از خاک ایران را به دیگر کشورها یا
به قول خودشان اجانبه واگذار کنند. حال شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» به
«با شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» تغییر ماهیت می دهد و رژیم برای بقای خود امتیازاتی
را به کشورهای دارای حق وتو در شورای امنیت می دهد یعنی چین و روسیه می دهد و
البته این تنها گوشه ای از خیانات ایشان است. تحت عنوان اجاره و حق صید ماهی های
غیر حلال، آبهای خلیج فارس، خاصه آبهای جزیره قشم (بزرگترین پایگاه قاچاق سپاه در
ایران، این جزیره است) و جزیره کیش به اجاره بلند مدت به کیش داده می شود و محمد
جواد ظریف در برنامه تلویزیونی از این قرارداد دفاع می کند و آن را امری کاملاً
طبیعی تلقی می کند! از سوی دیگر، در آکتائو و طی مذاکراتی از حقوق ایران در دریاچه
کاسپین چشم پوشی می کند که تعجب کارشناسان روس را در زمان خود بر می انگیزد و
البته که ظریف با حضور در مجلس و اشاره به اینکه: «این قرارداد مورد تایید حضرت
آقا هم قرار گرفته است» و همچنین انکار واقعیات تاریخی و وارونه جلوه دادن آنها
نقش خود را به خوبی در این قسمت هم بازی می کند؛ در ادامه بندر چابهار را به هند
اجاره می دهند و در آخرین نمونه ها، شنیده ها حاکی از اجاره بوشهر به روسیه است که
البته طبق معمول تکذیبیه ای داده اند که بنا نیست «بندر چابهار» به روسیه اجاره
داده شود! در حالیکه این بندر پیش تر به هند اجاره داده شده است و موضوع اجاره
«بوشهر» به روسیه مطرح است. تمام این اقدامات در حالی است که طبق اصل نهم قانون
اساسی: «... هیچ فرد یا گروه یا مقامی حق
ندارد به نام استفاده از آزادی، به استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و
تمامیت ارضی ایران کمترین خدشهای وارد کند و...»
تمام آنچه در بالا آمد و جز اینها ستم هایی
است که بر مام میهن ما توسط انیران رفته است و امروز این گربه نمی داند به کدامین
دردش بنالد؟ رژیمی که مردم را از تجزیه ایران می ترساند، برای بقای خود اقداماتی
انجام می دهد که به زعم نگارنده این سطور «تجزیه خاموش» ایران است و مردم ایران
باید بدانند که اگر امروز دست به زانوی خود نگذاشته و بلند نشوند و این رژیم را
سرنگون نکنند، گذشته از عاقبت تلخی که متوجه خود و فرزندانشان کرده اند، در تاریخ
نیز از ایشان به عنوان نیکی یاد نخواهد شد و سخت قضاوت خواهند شد. البته شاید رژیم
دارد به شیوه ای رذیلانه در رگ های این گربه نیز اسید جاری می کند تا او را از پای
در آورد و این موضوعی است که فقط زمان آن را مشخص می کند اما آنچه نگارنده عمیقاً
به آن ایمان دارد این است که اراده ملت می تواند تمام این دسیسه ها و خدعه ها را
بی تاثیر و کان لم یکن کند. به امید اینکه این اتفاق نوشدارو پس از مرگ سهراب
نشود.
پاینده ایران
30 امرداد 2578 –
وکیل هوشمند رحیمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر